خنده شگفت انگیز
حال رسول خدا (ص) بدتر شد،سرش را در دامن حضرت علی گذاشت و بیهوش گشت. زهرا (س) به صورت نازنین پدر نگاه می کرد و اشک می ریخت و می فرمود : آه ، به برکت وجود پدرم باران رحمت نازل می شد و دادرس یتیمان و پناه بیوه زنان بود.صدای ناله زهرا به گوش رسول خدا (ص) رسید دیده گشود و با صدای ضعیف فرمود :دختر عزیزم این آیه را بخوان : (آل عمران ، آیه144 محمد (ص) فقط فرستاده خداست; و پیشاپیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند; آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمی گردید! (و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیت و کفر بازگشت خواهید نمود؟) و هر کس به عقب باز گردد، هرگز به خدا ضرری نمی رساند; و خداوند بزودی شاکران را پاداش خواهد داد.
از شنیدن این سخن گریه حضرت زهرا شدیدتر شد. رسول خدا (ص) از احوال پریشان و چشم گریان دختر عزیزش منقلب شد، خواست او را تسلی دهد اما مگر به آسانی می توان او را آرام نمود .ناگاه فکری به خاطرش رسید ،به فاطمه اشاره کرد نزدیک بیا ، وقتی صورتش را نزدیک پدر برد آن حضرت رازی در گوش او فرمود .حاضرین دیدند صورت فاطمه بر افروخته شد و در همان حال ناراحتی تبسم کرد .از این تبسم نابهنگام تعجب نمودند.علت خنده را از خودش پرسیدند .فرمود :تا پدرم زنده است رازش را فاش نمی کنم .
¤ جواد قاسم آبادی-سید امید حسینی | یکشنبه 88/2/13 :: ساعت 10:4 عصر
! لیست کل یادداشت های این وبلاگ |
![]() |
:: خانه :: پست الکترونیک :: شناسنامه
:: پارسی بلاگ :: پشتیبانی پارسی بلاگ
:: بازدیدهای امروز :0
:: بازدیدهای دیروز :14
:: کل بازدیدها: 8572
درباره خودم
اشتراک در خبرنامه
دسته بندی یادداشت ها
مطالب قبلی
امام علی
امام حسن عسکری
پیامبر
حضرت فاطمه
فروردین 1388
اردیبهشت 1388
خرداد 1388
وضعیت من در یاهو